دلنوشته های بهناز

پاییز جان
این همه سوزت ، برای چیست؟
تاراج برگهای به زمین کشیده ات ،فرش قدم‌های کدامین مسافر است؟
پاییز جان ، کدام غم بزرگ را در دل داری
که رخت این چنین زرد است؟
کدامین سوز ناله‌ها بر دل عاشقت نشسته
که حتی پرنده‌ها هم طاقت شنیدنش را نداشتند
حزن و غم کدامین عاشقانه‌ها ، بر دلت خانه کرد
که این چنین ، داغدار برگهای به زمین افتاده ای؟